خلوت یک صدا
..خفته در اشتیاق تلخ آب صدایی که با دشت می جوشد
در امتداد دیوار ترک خورده باران زده ای
دست در دست تنهایی پر شده از یاد تو دور میشم و اما
یک نفر دست به دیوار زده، سر کشیده در قاب سیاه شب سرد
...
زیر فریاد سکوت اسمان پر باران
جا مانده و از تصویر مواج در چاله اب..
سخت پیداست که این جا مانده
کسی جز من نیست...زیر باران...بی تو...
+
نوشته شده در بیست و نهم بهمن ۱۳۹۰ ساعت توسط فرزانه.. |
دنیا
در همین استکانی که نخواهی نوشید
وا می هلم و
در کنج پیراهنم پناه می گیرم
من اینجا نیستم دیگر
تو هم قرار نیست بگریی..
"منصور مو’منی"
خانه
پست الکترونیک
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
تیر ۱۳۹۴
آذر ۱۳۹۳
دی ۱۳۹۲
مهر ۱۳۹۲
مرداد ۱۳۹۲
تیر ۱۳۹۲
اردیبهشت ۱۳۹۲
اسفند ۱۳۹۱
دی ۱۳۹۱
آذر ۱۳۹۱
آبان ۱۳۹۱
مهر ۱۳۹۱
مرداد ۱۳۹۱
تیر ۱۳۹۱
خرداد ۱۳۹۱
اردیبهشت ۱۳۹۱
فروردین ۱۳۹۱
اسفند ۱۳۹۰
بهمن ۱۳۹۰
آذر ۱۳۹۰
آبان ۱۳۹۰
مهر ۱۳۹۰
شهریور ۱۳۹۰
مرداد ۱۳۹۰
تیر ۱۳۹۰
خرداد ۱۳۹۰
اردیبهشت ۱۳۹۰
فروردین ۱۳۹۰
اسفند ۱۳۸۹
بهمن ۱۳۸۹
دی ۱۳۸۹
آذر ۱۳۸۹
آبان ۱۳۸۹
مهر ۱۳۸۹
شهریور ۱۳۸۹
مرداد ۱۳۸۹
آرشيو
پیوندها
همسفر
نجوای شبانه
غزل پست مدرن..
ماه و مهر
نسیم پریشان
ستاره
دفتر دلتنگی نویسنده
دریای ارام
من،حال و حرکت به سمت آینده
دیوار
BLOGFA.COM