قطار می رود..

تو می روی

تمام ایستگاه ها می رود

و من چقدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو

کنار این قطار رفته ایستاده ام!و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام! (قیصر امین پور)

پ ن:قرن ها می گذرند و تو در قرن خودت می مانی ما ازین قرن ها نخواهیم گذشت با قطاری که کسان دیگر ساخته اند راه هیچ پروازی نیست...